نگاهی به برخی از مشکلات نظام آموزش دانشگاهی در ایران 2
ساختار هرمی
جامعهی آموزشی ما به شکل هرمی استوار گردیدهاست. بدین مفهوم که سطوح بالاتر آموزشی هموراه تعداد کمتری از خواستگاران خو یش را در خود راه میدهند. بدین سبب، بالا رفتن در چنین هرمی میتواند با مشکلات فراوانی همراه گردد. به عبارتی "بالادستی ها توی سر پایین دستی ها می زنند." و این امر نیز دلیل مشخّصی دارد.
"با بالا آمدن یک پایین دستی موقعیت همه ی هم سطحان او (بالادستهای سابق) متزلزل می شود."
در جامعهی آموزشی استوانهای، به عکس، این امر سیر طبیعی ِ زندگی ِ آموزشی محسوب میگردد و ساختار به شکلی است که هیچ مانعی در کمک کردن به پایین دستی ها برای بالاآمدن وجود ندارد.
شکار دایناسور
میگویند مردی کتابی بزرگ و قطور در مورد شکار دایناسور خواند، در این کتاب روشهای مختلف شکار دایناسور و شیوههای بهکارگیری هریک از این روشها با همهی جزئیّات و به دقّت توضیحدادهشدهبود. در پایان کتاب، نویسنده یادآورشدهبود، که دایناسورها قرنها پیش نسلشان منقرضشدهاست.
مرد داستان ما دید که عجب ضرر بزرگی کردهاست. به فکر افتاد که جلوی ضرر را بگیرد، که جلوی ضرر را از هرجا بگیری، نفع است. این بود که یک کلاس آموزش شکار دایناسور، دایر کرد و با تبلیغات وسیع، موفّق شد عدّهی کثیری را به سر این کلاس بکشاند. او هم تنها در پایان دورهی آموزشی، انقراض دایناسورها را یادآور شد. خلاصه همین جوری پیش رفت، تا علم شکار دایناسور فراگیر شد. [1] گرچه در واقعیّت، خوشبختانه هیچگاه چنین اتّفاقی رویندادهاست، امّا در کشور ما در مورد بسیاری از علوم جریان کار به همین صورت است. نمیخواهم بگویم که این علوم در اساس همانند شکار دایناسور هستند، بلکه میخواهم بگویم رویکرد دانشجویان ما به آنها، به شکلی است که همانند قضیّهی شکار دایناسور به این علوم شکلی ایزولهشده از محیط و جامعه دادهاست. در این رشتهها، عدّهی زیادی دانشجو هر سال میآیند و نهایت کارشان اگر شقّالقمر کنند، بتوانند استاد همان رشتهی خودشان بشوند و گرنه هیچکجا استفادهای از علمی که میآموزند، نخواهند کرد.
در شبکهی چهار میدیدم که یکی از محقّقین ادبیات، پایاننامهاش را به تحقیق دربارهی این مورد اختصاصدادهبود، که "مولوی اشعری نیست، بلکه حنفیماتریدی است."
درست است که هرکسی با توجّه به دانستهها و علایق خود باید بتواند موضوع دلخواه خود را برای تحقیقات خودش انتخاب کند، ولی باید توجّه کافی به ارتباط موضوع تحقیق با نیازهای جامعه لحاظ گردد.
گسست همیشگی
بسیاری از جامعهشناسان ما بر روی این نکته تاکید کردهاند، که دانشگاه درپی نیازهای جامعه، در کشور ما ایجادنشدهاست. یا به عبارتی شکلگیری آن، در یک روند طبیعی، آنچنان که در غرب وجودداشتهاست، بروز نیافتهاست. به همین دلیل تا همین امروز نیز همچنان گسست ژرفی میان جامعه و نیازهای آن و دانشگاه و نیازهایی که برآورده میسازد، وجود دارد. از نظر من میزان درستی و نادرستی این نظریّه را میتوان در قیاس ایران و ترکیه تا حدّی تعیین نمود.
میگویند یکی از بارزترین نشانههای گسستگی دانشگاه با صنعت و جامعه در کشور ما را میتوان در سالهای انقلابفرهنگی مشاهدهکرد؛ که با وجود تعطیلی چند سالهی دانشگاه، در کشور ما، نه جامعه خللی را احساس کرد و نه صنعت ما دچار ضررهای جبرانناپذیرشد. [2]
امّا از اینکه بگذریم، مشکل بزرگ دیگری که باز ریشه در طرز تفکّر ما دارد، تصوّری است که از مفهوم توسعه و پیشرفت در اذهان غالب ما ایرانیان شکلگرفتهاست. تصوّری که توسعه را در ایجاد دکلهای عظیم و کارخانه های گسترده و بزرگ، میبیند. و بیش از هرچیز و در درجهی اوّل صنایع بزرگ را مایهی پیشرفت و بهروزی جامعه میبیند.
سودجویی و خودمحوری
هرگاه قصد به وجود آوردن حلقه یا گروهی برای انجام کاری در بین ما مطرحمیگردد، خیلی زود افراد زیادی برای تشکیل آن اعلام آمادگی میکنند.امّا این گروهها در بین ما دوام و بقا ندارند.چون پس از مدّتی بسیاری از افراد خودشان را در محاق گروه گرفتار میبینند. سوء تفاهم را در هر حلقهای که تاکنون در آنها وارد شده ام، بسیار دیده ام. همه سود خود را از گروهی که تشکیلدادهاند می جویند، بدبینی شدیدی نسبت به دیگران دارند و میپندارند که دیگران از قدرت گروه بهرهی شخصی میبرند.
سلسلهشدنها و گروه تشکیلدادنها، زمانی مفید و مؤثر میافتد که فردیّت در آنها مهم بهحساب آید و مرکزیّتی در آنها ایجاد نشود.
-----------------------------------------------------
[1][2] این دو قسمت گفتار را مرهون حضور در سمینار(تحت عنوان کارآفرینی)ی هستم که یکی از دانشجویان MBA دانشگاه شریف، برای دانشجویان شرکتکننده در مسابقهی ACM، ارائه داد و این دو قسمت برداشت آزادی از گفتارهای اوست.