توضیحی بر مطلب "برای وبلاگ، معیارتعیینکردن خطاست."(ويراسته)
به دوست عزیز و مهربانم، پارسا:
نخست در باب اینکه گفتهای چرا با وجود اینکه مطرحکردن معیار را از اساس اشتباه میدانم، میان معیارها تمایز قائلمیشوم و یکی را "خیلیخیلیاشتباه" میدانم.
اینجا اگر من میگویم که فلان معیار اینطور است و بهمان معیار آنطور، منظور این نیست که تلویحا لزوم وجود معیار را تاییدکنم، من تعیین معیار را باینحوکان حرام میدانم. (البته این نظر شخصی من است و نظر بقیه کاملا برایم محترم است.) از اینکه تو، رضا و خود پرستو، این مسابقه را نقدکردهاید، هم خیلی خوشحالم، ( در پرانتز من هم تاکید کنم که البته انتخابشدگان تاج سر ما هستند و من دست یکایکشان را میبوسم، ولی اعتراض به دویچهوله از دست هر که بر بیاید و موقعیتش را داشتهباشد، یک واجب کفایی است و باید برای حفظ چندرنگی بلاگستان به این امر اهتمامکند)، اما مشکل من با این است که تو به اصل برگزاری مسابقه اعتراض نداری، بلکه میگویی داوری چرا اینگونه است و بهجای رد نفس عمل دویچهوله به این میپردازی که معیار دویچهوله چیست و چرا این معیار و بلکه آن یکی معیار.
ببین! فرضکن معیار دویچهوله x باشد و مثلا به قول خودت ترکیب خطی چند معیار. الان تو با این نقدت بر مسابقهی دویچهوله، یک معیار نمونه ارائه میدهی و معیار دویچهوله را به چالشمیکشی. و میگویی چرا یک همچین معیاری نه و چرا آن معیار آری.
خب! من میگویم اگر بنا باشد بین معیارها درجهبندی قائلشویم، این معیاری که تو بهجای آن معیار ارائهمیدهی نهتنها وضع را بهتر نمیکند، که بدترش میکند.
پس تا اینجای کار حرف من این شد که :
الف) ارائهی معیار از اساس اشتباه است.
ب) نقد مسابقهی دویچهوله باید به اصل برگزاری مسابقه میبود و نه شیوهی انتخاب وبلاگها.
ج) در صورتیکه خدای نکرده خواستیم معیاری تعیین کنیم، حتا معیار دویچهوله هم بر معیار تو ترجیحدارد. چرا؟ برای پاسخ به این سؤال دو مقدمه میآورم و نتیجهگیری و خلاص.
1)بلاگستان رسانه نیست
اشتباهی که برخی دوستان میکنند این است که وبلاگ را هم همسان بقیهی رسانهها میدانند. البته این زیاد هم اشتباه نیست. وبلاگ خواصی دارد که خواص عمومی یک رسانه است. اما تمایزی که بین رسانه و وبلاگ وجود دارد این است که اینجا ما یک زندگیمجازی داریم. این چیزی است که وبلاگ را از حالت یک رسانهی صرف، به یک جامعه تبدیلمیکند.
خب! بههمیندلیل من میگویم که انتخاب یک یا چند وبلاگ نمونه، همانند تعیین یک یا چند فرد از جامعه به عنوان افراد نمونه است. و این امر همانگونه که مجید میگوید بیش از آنکه ترغیب به ادامه دادن کند، ناامیدی بهبارمیآورد. فکر نمیکنم نیاز به توضیح بیش از این باشد.
به وجود آمدن این وضعيت رقابتی، وبلاگ را به حالت یک رسانه درمیآورد و ما میخواهیم که وبلاگجامعه بماند. به همین دلیل است که با ارائهی هر نوع معیاری چه مستقیم و چه ضمنی و تلویحی و چه به عنوان نمونه و چه درحین ایراد گرفتن به یک کتاب مخالفت میکنیم. البته صدایمان هم به جایی نمیرسد.
2) معیار کمی، معیار کیفی، معیار خیلی کیفی
حالا چرا معیارها را مقایسه میکنم و میگویم که معیار تو خیلیخیلیاشتباه است. این دیگر ربطی به اصل بحث ندارد و بحثی است درباب معیار در حالت کلی.
بدین لحاظ ربطی به وبلاگ ندارد. من میگویم، اگر قرار شد جایی داوریی در کار باشد، معیار کمی در درجهی اول قرار دارد. چون لااقل چیزی است که رضایت عمومی را برمیانگیزد. و تا جایی که امکان داوری براساس محک کمّی وجود دارد، رفتن به سوی محک کیفی خطاست.
و خصوصا در زمینهی تفکر و اندیشه ( آنهم وقتی صحبت از هرنوع تفکری هست و از هر سنخی)، به این آسانیها نمیتوان محکیگذاشت. بله دقیقا درست است، وقتی ما برای خواندن روزانهمان در جستوجوی مطلب هستیم، ناگزیر به داوری میان اندیشهها دستمیزنیم، اما نمیتوانیم معیار داوری خود را تعمیمبدهیم به همه و بگوییم اگر معیاری باشد، باید معیاری از این دست باشد.
اگر قرار بر تشویق و ترغیب باشد، به نظر من هم بهترین راه همان است که خودت مدتهاست پیشنهادمیکنی.
داوریی که انفسی است، باید انفسی بماند.
چرا خیلیخیلیاشتباه
معیار تعیینکردن، برای وبلاگ، اشتباه است.
اگر معیار به صفات کیفی تکیه کند، خیلی اشتباهاست.
اگر معیار به داوری بین اندیشهها بخواهد بپردازد، در این فضایی که اندیشهها از هر سنخی هستند، (البته در صورتی که بخواهد کلیت بدهد و الا معیارهای فردی محترم است.) خیلیخیلی اشتباهاست. به همان دلیل که گفتم ممکن است، چیزی از نظر تو حاوی اندیشهای نو باشد و مطلبی بهوسواسپروردهشده و از نظر دیگری جایاش در سطل آشغال باشد. مثالش مقالهی دکتر مردیها، که از نظر مهدی جامی جاش توی سطلآشغال است و از نظر یزدانجو بالای سر، و از نظر حنایی این وسط مسطها.
مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ
ولی معاشر رندان پارسا میباش
با آرزوی سلامت و توفیق، دوستار همیشگیات، محسنمؤمنی.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
توضیح اینکه این نوشته در ساعت 2:36 بامداد شنبه 5 آذر 84 مورد بازنگری قرارگرفت و اصلاحاتی که از دید نویسنده لازم بود در آن انجامشد. گرچه نوشداری است پس از مرگ سهراب، ولی تا درسی باشد برای نویسنده که هرگز عجولانه ننویسد و در نوشتن کاملا تمرکزکند، این را به یادگارمیگذارم.